هنر "چریک قدیس" بودن ("حاج قاسم"، شهید جنبشهای آزادیبخش ، مجاهد جهانوطن )
نشست(سپاه قدس ، رزمندگان بدون مرز ، علیه جهانخواران بدون مرز ) _ دیماه ۱۳۹۹
بسمالله الرحمن الرحیم
بنده هم عرض سلام دارم محضر دوستان، خواهران و برادرانی که در این شرایط خاص کرونایی، از برگزاری چنین نشستها و گفتگوهایی غفلت نمیکنند. این نشست، برای ادای احترام به شهید سلیمانی و شهید ابومهدی و همه شهدای سپاه قدس و بلکه همه نهضتهای آزادیبخش در جهان اسلام و بیرون از آن تشکیل شده است. همه انسانهای شریف، مردان و زنان مجاهدی که در برابر ستم و تحقیر انسان و غارت بشر ایستادند و بدون هیچ تعصب ملی، قومی، مذهبی، در کنار مستضعفین، گرسنگان، پابرهنگان، تحقیر شدگان جهان ایستادند. من در ابتدا تسلیت عرض میکنم رحلت آیتالله مصباح یزدی(رضوانالله تعالی علیه) استاد متفکر و نظریهپرداز که در حدود 5 دهه از عمرشان را، پیش و پس از انقلاب پروژه دفاع عقلانی از معارف و ارزشهای توحیدی و اسلامی را با صبر و تحمل و بدون هیچ جانبداری شخصی و خودمحوری و با عطف و تمرکز بر حقمحوری عمل کرد و همینجا میخواهم از جوانان و دانشجویان این دوره که خیلی ممکن است با کارکرد امثال ایشان آشنا نباشند توصیه بکنم که جدا از مباحث سیاسی و برچسبهای رسانهای حتی اگر با ایشان اختلاف نظر در مسائل سیاسی،رسانهای یا حوزههای خاصی داشته باشند اما حالا که ایشان از این عالم رفت بعضی کینهها شاید یک مقداری آرام گرفته باشد کسانی که کینه سیاسی را بر مباحث معرفتی تحمیل میکنند از آنها خواهش میکنم که حالا بدون هیچ پیشفرض سیاسی، جناحی، جریانی، بروند و مستقلاً آثار ایشان را در حوزههای معرفتشناسی و فلسفههای مضاف بخصوص در فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه علم، فلسفه علوم انسانی و فلسفه سیاست را بروند با دقت مطالعه کنند و ببینند که ایشان چگونه و با چه صبر و حوصلهای به بسیاری از پرسشهای سخت و پیچیده جهانی با دقت و خیلی ساده به زبانی که همه شما متوجه بشوید پیچیدهترین مسائل را چگونه منطقی و منصفانه مطرح کرده و به آنها پرداخته است.لذا خواهش میکنم که دوستان خودشان را از حیث دانستن بعضی مباحث تعقلی در معارف اسلامی محروم نکنند حالا که ایشان رفت و شما ماندید و خودتان و هر نقدی هم که به بعضی از مواضع ایشان دارید جدا از او و کنار آن، بنشینند صدها اثر که ایشان در حوزههای مختلف دارند حدود 10- 15 رشته ایشان نظریهپردازی کرده اینها را بخوانید و قضاوت علمی بکنید.
و اما چون فرصت کم است چند نکته درباره قاسم سلیمانی عرض کنم که یک آیتالله در عرفان عملی و در جهاد بود. تعبیری که در مورد ایشان سال گذشته در شهادت ایشان شد به عنوان مکتب سلیمانی یک تعبیر هوشمندانهای بود به این معنا که گرچه شخص ایشان به عنوان کسی که تمام عمر خود را در جهاد و تقوا گذشت و به دنبال شهادت بود و به او رسید حتماً در ارزشگذاری انسانی جایگاه بسیار ویژه و مهمی دارد اما وقتی تعبیر مکتب سلیمانی میشود یعنی از شخص عبور کنید و ببینید مکتبی که سلیمانی و امثال سلیمانیها را ساخت چه بود. در واقع مکتب سلیمانی به عنوان مکتبی که سلیمانی را ساخت نه مکتبی که سلیمانی ساخت چون سلیمانی و هیچ کس مکتبسازی جدیدی نکرده و نمیکند اما آن مکتبی که سلیمانی و سلیمانیها را ساخت آن را درست باید شناخت. خب راجع به شخصیت ایشان و مجاهد شهید ابومهدی مهندس که او هم تمام عمرش را در راه خدا و خدمت به خلق ملتهای مسلمان گذراند در ابعاد شخصیتی این بزرگواران زیاد میشود از جهات مختلف بحث کرد ولی من میخواهم به چند نکته خاص در این فرصت محدود اشاره کنم که چه نوع نوآوریهایی و چه تحولات و تغییرات بزرگی در حوزه روابط بینالملل و جنبشهای آزادیبخش و وضعیت سیاسی منطقه و جهان اسلام بلکه کل جهان بوجود آمد در اثر این خط ابتکاری جهادی که به عنوان سپاه قدس در این چند دهه پیش رفت. به آن چند نکته میخواستم اشاره کنم. اولاً این مکتب سلیمانی در حوزه نجات ملتهای دربند و جهانی دیدن، جهانی اندیشیدن و یک نگاه فرا قومی، فراملی، فرا مذهبی، البته از موضوع دینی و توحیدی و مکتبی که حرکت بسیار بسیار مهمی است. چه سالها که سمپاشیهای رسانهای شد علیه مفهوم جهاد، مفهوم شهادت، مفهوم نبردهای آزادیبخش، صدور انقلاب، آزادی قدس و امثال اینها. چه فعالیتهای تبلیغاتی و لجنپراکنیهایی که علین مفهوم مجاهد و شهید و عملیاتهای چریکی پارتیزانی، جبهه مقاومت، صورت گرفت با انواع و اقسام ادبیاتها که پولهایتان را خوردند، بردند، خرج فلسطین و قدس و عراق کردند و از این قبیل. در حالی که اگر مسئله، مسئله پول بود رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد ما هفت بیلیون دلار، هفت تریلیون دلار، هفت هزار میلیارد دلار خرج کردیم خودمان و نوکرها و عواملمان در منطقه برای این که بتوانیم سوریه و عراق و لبنان و ایران را تحت کنترل دربیاوریم در همه این پروژهها شکست خوردیم و همه هفت هزار میلیارد دلار به باد رفت. خب پس مسئله منطقه پول نیست و نبوده است. اولاً که ایران پولی ندارد نسبت به این پولهایی که آمریکا و آل و سعود و امارات و قطر و... خرج کردهاند. نه چنین پولی آنجا نیازی بوده، آنجا بحث ایدئولوژی و خون بود. بحث ابتکار، خلاقیت، بسیج ملتها، ایجاد هستههای مقاومت، سازماندهی تودهها و مردم، و گسترش ایمان انقلابی، و همبستگی توحیدی.در واقع پیروزی انقلاب اسلامی در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن، افغانستان و... این محصول یک عملیات انسانی است نه محصول یک عملیات مالی و اقتصادی و پولی. پولی آنجا خرج نشده که قابل قیاس با یک میلیونیم پولی باشد که آنها خرج کردند که بر منطقه و بر ما مسلط شوند. آنجا مسئله فداکاری جهاد، شهادت و مقاومت انسانی بود که پیروز شد. همینطور مسئله سلاح، خب قدرتهای غربی، آمریکاییها، انلگیسیها، فرانسویها با پول رژیمهای فاسد عربی نفتی منطقه صدها میلیارد دلار سلاح ریختند و هزاران نفر، دهها هزار نفر را از خارج و داخل منطقه آوردند و سازماندهی کردند و وحشیترین تروریزم تاریخ را شاید به وجود آوردند و تلاش برای جنگ اسلام علیه اسلام، تبدیل جهاد و عملیات استشهادی از عملیات ضد استکباری به عملیات برادرکشی در کوچهها و خیابانهای پشت جبهه مقاومت و عملاً این 7- 8 سال یک جنگ جهانی دیگری بود. جنگ ایران و عراق که نبود. جنگ صدام و بعثیها و متحدین و حامیان او علیه ملت ایران و ملت عراق بود. آن جنگ جهانی سوم بود که از دهها کشور بچههای ما اسیر گرفتند و روسفید و پیروز بیرون آمدند صدام اعدام شد به دست نیروهای انقلاب اسلامی در عراق با این که آمریکا نمیخواست. و امام هم رفت، صدام هم رفت. اما امام پرشکوه تشییع تاریخ و امروز شما میبینید سلیمانی به عنوان یکی از بقیهالسیف همان جبهههای جنگ 8 ساله چگونه در سطح جهان به عنوان یک قهرمان نه ملی، بلکه قهرمان بشری و یک قدیس مجاهد یک چریک قدیس مطرح شد. شما میدانید بیش از هزار – دو هزار مجلس یادبود و بزرگداشت همان پارسال به محض شهادت برای ایشان در هند گرفتند حتی غیر مسلمانها. همان پارسال حدود 30 ایالت آمریکا تظاهرات شد تصاویر سلیمانی و ابومهدی را در دست گرفتند و تصاویر رئیس جمهور آمریکا، حتی پرچم آمریکاییها را در ایالتهای مختلف به آتش کشیدند این هم که بعضیها میگفتند چرا پرچم آمریکا را آتش میزنید توهین به ملت آمریکاست، نه، پرچم آمریکا سمبل هیچ ملتی نیست سمبل جنایت و غارت است 200 سال کشتار و غارت از داخل ایالات متحده و جنگهای داخلیشان تا جنگها و اشغال قاره آمریکا تا حضورشان بخصوص در این 80- 90 سال اخیر در سطح جهان و جنگهایی که برافروختند. لذا خود مردم آمریکا در ایالاتهای مختلف پرچم آمریکا را به احترام خون قاسم سلیمانی و ابومهدی سپاه قدس به آتش کشیدند اینها چیزهای کوچکی نیست اینها در تاریخ آمریکا و در تاریخ جهان بیسابقه است یک اتفاق بزرگی افتاد. گفتمان جدیدی آمده است دوره گذار و انتقال از یک هژمونی به یک هژمونی دیگری دارد پیش میآید. جهان پس از کمونیست شوروی تکقطبی شده بود و اینها کل جهان را قورت داده بودند مطمئن بودند که جهان تک قطبی شده است اما چه کسی جهان اسلام و منطقه را از گلو و حلقوم اینها بیرون آورد و جهان در گلویشان گیر کرد و امروز دارند خفه میشوند و طوری شده که در تمان جهان، صحبت از افول آمریکا به عنوان قدرت جهانی و افول دلار و افول ایدئولوژی و هژمونی سرمایهداری صهیونیستی آمریکاست اینها برای کسانی که تا سالها قبل ناظر صحنه بودند غیر قابل باور بود همانطور که تا یکی دو سال قبل از سقوط امپراطوری شوروی امپراطوری کمونیزم و سوسیالیزم که بیش از نیمی از جهان را در اختیار داشت و بزرگترین ارتش جهان را داشت احتمال آن را هم نمیدادند که شوروی و کمونیزم سقوط کند امروز هم خیلیها بودند و هنوز هستند و میگویند نه اتفاقی نیفتاده و نمیافتد و اتفاقات بزرگی افتاده و بیش از آن خواهد افتاد. این که شما بزرگترین تشییع جنازه جهان را میبینید در سراسر جهان و بزرگترین تشییع در ایران، در شهرهای مختلف برای فرماندهان سپاه قدس و میلیشیهای انقلاب اسلامی در منطقه و جهان اسلام دارند برگزار میکنند اینها عادی نیست اینها فوقالعاده مهم است. هیچ ایدئولوژی و هیچ استراتژیای هیچ گفتمانی، هیچ حاکمیتی، هیچ انقلاب یا شبه انقلابی در جهان یک چنین قدرتی نه داشته و نه دارد یک چگوآرا در کل مبارزات چپ و راست شده بود قهرمان جهان در شرق و عالم. هرکس میخواست علیه آمریکا و علیه سرمایهداری ظالمانه و... مبارزه کند حتی مذهبی و غیر مذهبی الگویش امثال چگوآرا، فیدل کاسترو، مائو، قبل از آن یک دورهای لنین بودند ولی امروز همه توجهها به جهان اسلام و به مکتب سلیمانی، نه فقط شخص سلیمانی، مکتب سپاه قدس و صدور انقلاب و نهضت بینالملل است و تفاوتهایی که بین اینها و بقیه چهرههای مبارز و انقلابی در جهان وجود دارد که همه یک بُعدی بودند حالا جدا از مشکلات ایدئولوژیک شما اینجا میبینید تصویری که از سلیمانی در ذهن مردم حتی کودکان هست با این که ایشان یک ژنرال برگزیده و برتر جهانی است و در نبرد روی زمین و مهندسی جنگ توانست سپاه قدس و این دوستان و این برادران عزیز در جنگ جهانی پیروز شدند این جنگ جهانی چهارم بود به یک معنا، آنچه که در این 7-8 سال در عراق و سوریه و در منطقه و در یمن پیش آمد فقط مانده بود بمب اتم استفاده بشود همه تلاشهای دیگرشان را کردند هزاران میلیارد دلار خرج کردند هزاران رسانه کار کردند سازماندهیشان را کردند تمام سرویسهای جاسوسی در منطقه بودند هنوز هم هستند تیمهای ترور راه انداختند، اتاق فرمان جنگ، اتاق بحران تشکیل دادند و هنوز دارند مدیریت میکنند تمام دنیا در افتادند با مکتب امام خمینی(ره) که امثال سلیمانیها از آن متولد شدند و خواهند شد ولی همه شکست خوردند اینها کم چیزی نیست. شرق و غرب یا منزوی شدند یا شکست خوردند و این جریان و این پرچم مدام دارد برافراشتهتر میشود و این نهضت دارد جلوتر میرود شما دیدید از کودکان 7- 8 ساله و 6- 7 ساله چطوری در تشییع ایشان اشک ریختند. حتی همین سالگرد ایشان پریروز داشتم در اینترنت میدیدم که بچههای کوچک چطوری اشک میریختند. اینها اصلاً عادی نیست تا پیرزنی در گوشه یک روستا که اصلاً تصور نمیکردیم که در جریان اصل مسائل سیاسی و انقلاب باشد این چطور برای این شهید قاسم سلیمانی و امثال ایشان چه کردند؟ برای نخستین بار دنیا دارد ادغام عرفان و جهاد را در هم میبیند. قبلاً هرچه میدیدند یا مبارزین سیاسی بودند که فقط مرد جنگ و خشونت و کشتار و بمب و مسلسل بودند و یک عدهای هم معنوی و عارف مسلک و اخلاقی که اساساً با سیاست کاری نداشتند و این که در جهان یا سرزمین و جامعه خودشان ظلم و عدل حاکم است هیچی. یک دوقطبی صفا و مبارزه، صلح و تسلیم، اما یک مرتبه در این گفتمان انقلاب اسلامی و بچههای سپاه قدس و این زینبیون، فاطمیون، علوییون، انصارالله، حزبالله که الآن شما میبینید بسیج تکثیر شد و همه کشورها هر کدام یک بسیجی دارند همان که امام(ره) میگفت از هستههای مقاومت حزبالله در سراسر جهان باید تشکیل بشود و نقاط سنگرهای کلیدی جهان را باید فتح کنید باید مسلمین به یک ابرقدرت مستضعفین تبدیل بشوید. امپراطوری نه امپراطوری سلطهطلب مثل آمریکا و روسیه و انگلیس کمونیست و فرانسه، بلکه امپراطوری مستضعفین در برابر مستکبرین. این که اینطور در نمازشب اشک بریزند و آنطور در جبهه نبرد غرّش شیروار داشته باشند و شب گریه و اشک مثل یک کودک. یکی از این برادران سپاه قدس دیدم که خاطراتش را تعریف میکرد در فضای مجازی، که اینها به عنوان یک نمونه است ولی چقدر زیباست، اینها در دنیا نیست نمونه ندارد. میگفت ایشان (سلیمانی و ابومهدی) وسط معرکه با داعش و با نیروهای آمریکایی داشت میجنگیدند و صدای غرّش مسلسلها و انفجار توپ و خمپاره از پشت بیسیم میآمد در آن شرایط ایشان میگفت ما صدها کیلومتر عقبتر که جای دیگری بودیم که یکی از پایگاههای ما بود در عراق یا سوریه در ارتفاعات بودیم میگفت از آنجا وسط آن درگیریها گفت این گله آهویی که اطراف پایگاه هست و گاهی در آن اطراف میآیند آنها گرسنهاند آن جا برف آمده، برایشان علوفه بردید یا نه؟ این سؤال ژنرال ماست که ایشان میگوید من از پشت بیسیم گفتم آقا صدای تیر و تفنگ دارد از آن طرف میآید تو معلوم نیست الآن کجایی از آنجا به فکر غذای آهوهای اینجا هستی؟ گفت ایشان از پشت بیسیم وسط درگیری گفت ما به دعای خیر آن آهوها هم محتاج هستیم اینطور نگاه به انسان. خب این کسانی که در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی مدام فکر میکنند که تنها راه بقاء، پذیرش تسلیم و ذلّت است و مدام قرارداد پشت قرارداد، و قراردادهای یک طرفه، و تماماً باخت و برد نه برد برد، باخت ملی ما، باخت اقتصادی، باخت علمی، باخت سیاسی، و برد دشمنان خبیث که مدام طلبکار و طلبکارتر شدند هرچه این طرف بیشتر عقبنشینی کرد آن طرف وقیحتر شدند تهدیدها، تحریمها و توهینها بیشتر شد. از آن طرف روح مقاومت و جبهه مقاومت و این گفتمان امثال قاسم سلیمانی اینها جواب داد اینها هم عزت آورده و هم قدرت آورده چرا مردم اینقدر او را دوست دارند و هنوز داغدار او هستند؟ چرا بدون هیچ تبلیغاتی خودشان توی خیابان ریختند و اصلاً به کسی کار نداشتند، چرا آنطور تشییع جنازه کردند با وجود این همه مشکلات اقتصادی که مردم الآن دارند، این عشق و علاقه برای چیست؟ برای این که مسئله، مسئله انسانی است و مسئله اسلام است، مسئله فطری است، مسئله جنگ قدرت نیست آن طرف هست این طرف نیست. این طرف بحث جهاد برای خدا، خدمت به خلق، برای خدا، در گمنامی در سکوت بدون چشمداشت، خب همین قاسم سلیمانی را که تا چند سال پیش مردم نمیشناختند الآن هم صدها قاسم سلیمانی در بین نیروهای مقاومت هستند که هیچ کس آنها را نمیشناسد و اسمشان را نمیداند. آنها هم همینطور هستند آنها هم در دوران جنگ و هم الآن همینطور، وقتی که ما مشغول زندگیمان و کسب مدرک و امکانات و موقعیت اجتماعی ولو مشروع هستیم یا کسانی مشغول سخنرانی و افاضه هستند این مردان و زنان مجاهد در گمنانی و در سکوت هر روز دارند شهید میشوند و خم به ابرو نمیآورند نه خسته میشوند نه شک میکنند نه سروصدا میکنند نه خودنمایی میکنند یک عده هم مدام صحبت از تجدیدنظر طلبی در سیاست منطقهای، در سیاست جهانی و جمهوری اسلامی میکنند. تجدیدنظر آری اما تجدیدنظر طلبی نه. تجدیدنظر یعنی اجتهاد، یعنی دائم موقعیتشناسی، یعنی مدام تغییر مکان اما نه تغییر جبهه. تغییر مکان که اگر یک جایی آتش سنگین است میتوانید چند ده متر، چند صدمتر این طرفتر و آنطرف تر بروید اما نبرد ادامه دارد. اما تجدیدنظر طلبی و استحاله نوعی خیانت است دارد میگوید که به جبهه پشت کن، جبهه را رها کن، برگرد، تسلیم شو، تسلیم شدن غیر از تاکتیک در مبارزه است. بله تقیه، توریه، سیاست پیچیده، بهم زدن سازمان دشمن، تفکیک دشمن از یکدیگر، تجمیع نیروهای خودی، حتی گاهی عقبنشینی تاکتیکی و نرمش قهرمانانه برای تجدید نفس و تجدید نیرو برای وارد کردن ضربه سنگینتر و بزرگتر به دشمن همه اینها درست است و مفهوم است و باید باشد. مجاهد، خشکسر، سطحی نیست مسائل را سیاه و سفید نمیبیند بلکه طیف رنگها را میبیند که هر شرایط و موقعیت که چه ایجاب میکند اما موقعیت در تاکتیکها و گاهی استراتژی اثر میگذارد نه در ایدئولوژی، نه این که هدف و آرمان را تغییر بدهد. شما دیدید این شهدای بزرگوار، اوضاع منطقه و جهان را کاملاً چند سطحی و چند لایه دیدند و تعریف کردند سطحی و سیاه و سفید ندیدند مسئله جهانخواری و جهانوطنی را در برابر هم قرار دادند. ببینید دشمن دارد جهانی عمل میکند منتهی هدف جهانخواری است جبهه انقلاب باید جهانوطنی عمل کند اما این جهانوطنی نه به مفهوم پشت کردن به مفاهیم ملی و عبور از غیرت ملی است بلکه ادامه و تداوم آن و تکمیل آن است و پشتوانهای برای آن است ولی نه به مفهوم تجاوز و دخالت در امور دیگران و ملتهای دیگر است و سرزمینهای دیگر است که خودش نوعی سلطهطلبی و تجاوز به حقوق دیگران است همین تعبیر قرآن شریف که نه ظلم میپذیریم و نه ظلم میکنیم این خط انقلاب اسلامی و صدور انقلاب است. کسی دنبال ایجاد و تشکیل امپراطوری ایرانی یا امپریالیزم انقلابی و از این قبیل نیست دشمنان حداقل دو قرن است که بطور خاص و بیش از یک قرن است که انگلیسها، فرانسویها، آلمانها، روسیه تزاری و بعد هم آمریکا و صهیونیستها دارند جهانی عمل میکنند یعنی کل جهان پنجه انداختند بخصوص جهان اسلام را در این صد سال نابود کردند، تجزیه کردند تکه تکه کردند در هر کشور اسلامی یکی از عوامل فاسد خودشان را گذاشتند خب امروز باید این ملتها را نجات داد و این نجات از ملت ایران شروع شد و ملت ایران امروز پرچمدار و منجی بقیه ملتها شده است اصلاً نه این که بخواهد بشود شده است، این انقلاب قبلاً افتاده است. بلکه ما جهانوطنی قبلاً به این مفهوم ناسیونالیستی و فراتر از یک قومیت و تعصبات ملی میاندیشیم چون اساساً محور و مخاطب انسان است چرا امثال قاسم سلیمانی یک روز در بوسنی بوده، یک روز در افغانستان بوده، یک روز در عراق، در سوریه، در لیبی، در لبنان، داخل فلسطین اشغالی مخفیانه رفتند چرا اینها همه جا هستند؟ چون دشمن همه جا هست. دشمنان ایران از همه جا ایران را هدف گرفتند و جهان اسلام را هدف گرفتند بنابراین دشمن، جهانی عمل میکند ما باید جهانی عمل کنیم. و الا میخوریم. اما جهانی عمل کردن نه به سبک امپریالیستی، تجاوز، ظلم و دخالت در امور دیگران، بلکه به دعوت ملتها، به دعوت دولتهای تحت هجوم دشمن، آنها دعوت میکنند و ما در حد توان باید کمک کنیم و این کمک را دشمن تبلیغات میکند که کمک مالی بوده و میلیاردها و هزاران میلیارد پول ایران داده است! ایران چنین پولی نه داشته نه داده نه میتواند بدهد و نه میخواهد بدهد و اصلاً نه نیازی بوده است. عمده نیاز ملتها انتقال تجربیات انقلابی بوده و تجربیات مقاومت و سازماندهی مبارزاتی و مستشاری بوده است که تجربه آن دفاع مقدس 8 ساله که یک جنگ جهانی سوم بود و پیروز شدیم و ملت ایران پیروز شد انتقال این تجربه به همه جوانان و ملتهایی که میخواهند از کرامت و عزت و استقلال خودشان دفاع کنند. این را بدانید اینها در همه جای دنیا دخالت میکنند از جمله در خود ایران، اسناد لانه جاسوسی بخش کوچکی از این دخالتها را نشان داد بعد نوبت به شما میرسد میگویند در امور داخلی خودتان هم نباید دخالت کنید چون امور داخلی ما هم برای امور داخلی آنهاست در حالی که من فقط جهت اطلاع شما عرض کنم دوستان جوانی که نمیدانند همین ایران زمان شاه که در اختیار دهها هزار مستشار آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی در ایران بودند کل ایران در کنترل اینها بود، سفیر، وزیر، وکیل، استاندار، رئیس دانشگاه، همه اینها باید این سفارتخانهها باید نظر میدادند و سهمیه داشتند. ایران ملک طِلق اینها بود در همان زمان با سوء استفاده از اموال مردم ایران، بیتالمال ایران، ارتش ایران، امکانات ملت ایران منافع منطقهای و جهانی خودشان را هم تأمین میکردند اکثر کشورهای دیگری که تحت سلطه اینها بودند در حال رهایی و بیداری و آزادی هستند و چشمشان به ملت ما و امثال سپاه قدس و قاسم سلیمانیهاست. آنها استفاده و سوء استفادههایشان را کردند. من فقط به عنوان مثال به شما عرض بکنم زمان شاه آمریکاییها، انگلیسیها، صهیونیستیها ارتش ایران و نیروهای ایران را با پول ملت ایران غیر از این که در داخل کشور ایران تبدیل به ژاندارم و سگ نگهبان خودشان در منطقه کرده بودند و مسائل نفت و همسایگی با شوروی و... ارتش ایران را در چندین کشور وارد عمل کردند یعنی در افغانستان نیروهایی را در ایران زمان شاه در همین مشهد و شهرهای دیگر آموزش میدادند زیر نظر آمریکاییها و انگلیسیها اینها را آموزش میدادند برای این که در افغانستان قبل از این که حتی افغانستان را شوروی اشغال کند علیه کی و کی عمل کنند. آنجا چطوری عمل کنند؟ در کردستان عراق و ترکیه ایران زمان شاه عمل میکرد منتهی در جهت اهداف اسرائیل، و غرب. نیرو به ظفار فرستادند، به عمان، برای سرکوب آن چریکهایی که علیه حکومت انگلیسی عمان پیشروی داشتند یعنی از ایران تانک و هلیکوپتر و سرباز فرستادند و برای منافع انگلیسیها در عمان کشته دادند. در یمن، همان زمان ایران، زمان شاه به فرمان آمریکاییها و انگلیسیها وارد عمل شد در جهت حفظ منافع آنها. در قضیه فلسطین و اسرائیل، رژیم صهیونیستی در جنگ 1973 به محض این که چندتا هواپیمایشان زمان ناصر سقوط کرد شاه فوری 10-15 هواپیمای مجانی، اف5 آمریکایی خرید و به رژیم اسرائیلی هدیه داد ایران در اختیار و ملک صهیونیستها بود. خود شاه در خاطرات مادر شاه خواندم که میگفت دیدم شاه آمده لب و لوچهاش آویزان است و گفت خلاصه مامان جان من اینقدر به آمریکاییها خدمت کردم و تسلیم مطلق اینها هستم تازه الآن فهمیدم بدون این که به ما بگویند دهها هواپیماهای ما مدام از فرودگاههای ما حرکت میکند با خلبانهای ایرانی یا آمریکایی به ویتنام و ویتکنگها و مردم ویتنام را آنجا بمباران میکنند و برمیگردند و به من خبر ندادند! یعنی تا این حد تحقیر. خب همان زمان شاه ایران آمریکا و انگلیس کاملاً منطقهای و جهانی دخالت میکرد وارد میشد، آدم میکشت کشته میداد منتهی بیسروصدا و در جهت خیانت به ملت و در جهت منافع دشمن، حالا که در دفاع از ملتها و به دعوت آنها، آن هم با کسانی که با اختیار خودشان برای فداکاری و جهاد و شهادت میروند اینها متهم به این مباحث میشوند. خب چون فرصت برادر دیگری هست که در عراق تشریف دارند و ایشان هم نکاتی دارند و قرار شد که ایشان چند پرسش بفرمایند من در خدمتتان هستم عرضم را اینجا خاتمه میدهم و اگر برادران و خواهران فرمایشی دارند بفرمایند که ما هم استفاده کنیم و اگر نکته یا سؤالی هست بنده در خدمتتان هستم.
یکی از حضار: در رابطه با جریان نفوذ بفرمایید که چطور حضورشان قطع بشود.
جواب استاد: خب اگر من بخواهم به قصه شهید سلیمانی آن را ارتباط بدهم نفوذ را در همین حوزه باید به آن بپردازم. کمتر از ده جلسه در طول این چند سال به مناسبتهای مختلف با شهید سلیمانی داشتم که البته گاهی اتفاقی بود که هر دو در یک جلسهای باید صحبت میکردیم و چند جلسه را هم نه، ایشان لطف کرده بود دعوت کردند و ما خدمت ایشان رسیدیم که عمدتاً راجع به مباحث فرهنگی در جهان اسلام و منطقه ایشان مباحثی مطرح کرد و ما هم اگر چیزی به ذهنمان میآمد عرض میکردیم در این چند جلسه، وضعیت جهان اسلام، دانشگاهها، روشنفکران، علما، و صورتبندی وضع فرهنگی در منطقه و جهان اسلام، آنچه که من آنجا در این چند جلسه به لحاظ تئوریک دارم عرض میکنم در حوزه بینالملل و جبهه مقاومت که ایشان سیدالشهدای آن هست شهدای بزرگی از مغنیه و سیدعباس موسوی و شهدای جهاد اسلامی، حماس، حزبالله و دیگران و یمن و عراق و سوریه دادند، از جمله نگرانیهایی که من مکرر در ایشان دیدم همین نگرانیاش از خط نفوذ در حوزه روابط بینالملل بود و نگاه به جهانی شدن اسلام و انقلاب و مسئولیت آن. ایشان در بعضی از این جلسات که حالا من آنچه را به یاد میآورم یکی دو نمونه را عرض کنم که نفوذ در این عرصه را چطوری تعبیر میکرد؟ یکی این که ایشان در آن جلسات، مکرر تعبیر میکرد که این دوگانهسازی و دوقطبی سازی و دوگانه بینی که رسانههای دشمن عمدتاً آمریکاییها و صهیونیستها و عوامل منطقهایشان مدام دارند در افکار عمومی از قول ما مطرح میکنند که مثل این که ما جهان را به مثلاً شیعه و غیر شیعه و ایرانی و غیر ایرانی تقسیم کردیم حتی مسلمان و غیر مسلمان. این خودش یکی از خطوط نفوذ رسانهای و تبلیغاتی است برای منزوی کردن ما و قطع رابطه و امید ملتهای منطقه و جهان با ما. در حالی که خط نفوذ و خط انحراف دیگر این است که اصلاً ایدئولوژی را کنار بگذاریم و باید واقعگرا بشویم و منافع ما مهمتر از ایدئولوژی ماست. یعنی سهم من مهمتر از حقیقت و از وظیفه من است. با این دوتا جریان حساس بود هم با این رویکرد و گفتمانی که تحت عنوان این که مسائل سیاه و سفید نیست و مسائل را دوقطبی نبینیم و ایدئولوژیک نگاه نکنیم خط سازش و نگاه خاکستری به مسائل را پیش میبرند تمام مرزهای عقیدتی و عدالتخواهانه ما در منطقه و جهان را میخواهند تخریب کنند تحت عنوان انسانگرایی، واقعبینی و صلحطلبی. از آن طرف جریانی که همه چیز بود یک دوقطبی سطحی و خشن و قشری که در واقع تفکر داعشیهای خود ما هستند که مثل این که هیچ چیز را چندضلعی، چند لایه و چند سطحی نمیبینند. بله، به لحاظ مفهومی نبرد خیر مطلق و شرّ مطلق، نبرد حزبالله و حزبالشیطان هست و باید باشد اما این دوگانهبینی و دوقطبی سازی سنّتی پاپیستی و فئودالی اروپا و بعد استعمار قدیم و جدید اروپا و دوگانه بینی به اصطلاح مدرن سوژه – اُبژه در مباحث معرفتی و انسانشناسی و بعد هم حالا که مشغول افسانهسازی و افسانهگویی هستند و به این نتیجه رسیدند که مقدورات ذهنی و ذهنیات ملتها و تصمیمسازان ملتها و نخبگانشان به اندازه واقعیات مادی و موقعیت زیست بومی آنها مهم است هم ایده و سیکوایشن، هر دو مهم هستند ایده حتی از وضعیعت و موقعیت مادی مهمتر است یعنی ایشان میگفت که امروز خودِ غرب دارد ایدئولوژیسازی میکند و در حوزه رسانه و فعالیتهای جهانیاش کرده است هرجا را میخواهند بکوبند غارت کنند اشغال کنند جنگ راه بیندازند ترور کنند اول شروع به فیلمسازی میکنند سیاه و سفید کردن ایدئولوژیک، که تغایر و مغایرسازی، من و دیگری، که آمریکا رهبر جهان و رهبر غرب است آنها درست میگویند آنها صلح است دموکراسی است حقوق بشر است و هرکس با اینها در سطح جهان مبارزه میکند اینها فقیرند، عقدهایاند، تروریستاند، فاشیست هستند، ایدئولوژیک هستند خب خود این یک دوقطبیسازی دروغ است رابطه ظالم و مظلوم و رابطه مستکبر و مستضعف را دارند تبدیل به رابطه نبرد سنت و مدرنیته میکنند که همهاش بازی است. امروز کاملاً دخالت ایدئولوژی حتی یک چیزی شبه اشراق، معناسازی دروغین و رِندیگری و رِندبازی در روابط بینالملل و روابط جهانی که آمریکا و سرمایهداری غرب و صهیونیستها به کار میگیرد کاملاً حضور دارد ایشان شاکی بود. ایدولوژی که برای ما ابزار نیست بلکه مبناست مکتب است و داریم نه بر اساس منافع خودمان بلکه بر اساس حق و باطل و عدل و ظلم، و دفاع از انسان، دفاع از انسان مظلوم در سراسر جهان داریم عمل میکنیم درست ما را برمیدارند در موقعیت خودشان میگذارد و خودشان را در موقعیت ما میگذارند. شما میبینید که نقش اشراق و معنا و معنویت، آن رِندیگری و رِند به مفهوم درست و مثبت، رِند حافظانه چقدر نقش دارد؟ اصلاً ایدئولوژی گفتمان انقلاب و سپاه قدس و قاسم سلیمانی، ابومهدیها و دیگران بر اساس دفاع از انسان مظلوم است یعنی مبنای آن انسانیت است مبنای آن این است که دشمنان بشر جهانی عمل میکنند مدافعان بشر و حقوق بشر هم باید جهانی عمل کنند ما به دلایل حقوق بشری دنبال صدور انقلاب و دفاع از ملتهای مظلوم و کمک به همه مظلومین در جهان هستیم. صحبت یک دیالکتیک تخاصمی کور نیست، صحبت یک دیالکتیک سازشکارانه با اسم تعامل نیست، بلکه یک دیالکتیک کاملاً منطقی، اسلامی و انقلابی است هم واگرایی در آن هست و هم همگرایی. همگرایی با ملتها و مظلومین، واگرایی با قدرتهای فاسد. هم فردیت در آن هست و هم جمعیت. فردیت نگاه به انسان بماهو انسان و حقوق و کرامت فرد انسان است و در عین حال نگاه به امّت، نگاه به انسان بدون تعصّبات قومی، قبیلهای، نژادی و ملّی است جنگیدن به عنوان یک امر فاسد و یک گناه کبیره که فرشتهها موقع خلق آدم و خلافت او پرسیدند که چطور این موجودی که «یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» خشونت میکند و خون میریزد این چطور میتواند خلیفه خدا باشد؟ سؤال این بود و خداوند فرمود این بُعد انسان و این «یُفسْدِ فی الارض» فساد و به گند کشیدن زمین به لحاظ مادی و معنوی، و «سفک دم» یعنی خشونت و انسانکُشی او را دیدید و این بُعد انسان بله، قابل سجده نیست و خیلی نامعقول است و اصلاً چرا این باید بیاید؟ اما یک بُعد دومی در انسان است یک انسان دومی هست و انسان یک چهره دیگری دارد که نمونههای آن از هابیل تا امثال قاسم سلیمانیها ادامه دارند اینها را باید ببینید تا بفهمید چرا؟ بنابراین اتفاقاً به شما عرض کنم نگاه جهاد اسلامی، صددرصد ضد خشونت و ضد جنگ است. جهاد برای مهارت خشونت و سرکوب جنگ آمده است. جهاد مسلحانه و جهاد برای گسترش مدارا و صلح و برادری در جهان آمده است. شهید، کسی است که خود را فدای همه ملتها و همه مردم میکند خود را فدای بقیه انسانها میکند میگوید من درد میکشم به نیابت از همه شما رنج میبرم بار غم و مشکلات همه شما را بر دوش میکشم تا شما آسایش و آرامش داشته باشید شما امنیت و کرامت داشته باشید این وضع شهید و مجاهد است.
بنابراین میخواستم این را عرض کنم که شما فرمودید نفوذ، بحث خطوط نفوذی و انحراف در حوزه روابط بینالملل و جبهه مقاومت، از دیدگاه خود شهید قاسم سلیمانی، راجع به مسائل داخلی هم ایشان مطلقا عقیده به این مباحثی که چه کسی در کدام جناح است، چه کسی در کدام باند است، چه کسی در کدام لیست انتخاباتی است اصلاً اینها را قبول نداشت و معتقد بود که عیبی ندارد که هر کسی با هر جریان و گفتمانی باشد. اما خطوط اصلی برای ما معیار هستند که هرکس امام و انقلاب را، و ولایت فقیه و رهبری را قبول داشته باشد و معیارهای آن معیارهای اسلام و انقلاب و قانون اساسی و ولایت فقیه باشد ولو در بعضی از مسائل سلیقهای و جزئی ما را قبول نداشته باشد ما او را هم باید خودی حساب کنیم و نباید بنا را بر حذف بگذاریم. یعنی در واقع شعار ایشان در مسائل داخلی همین جذب حداکثری و دفع حداقلی بود ولی در عین حال نسبت به خطوط انقلاب، به شدت حساس بود. من یادم هست یک صحبتی من در فیضیه پارسال داشتم که بعد هم در نمازجمعه تهران، که یک مقداری هم سروصدا شد حالا بعضیها هم درست ندیدند ما چه گفتیم سوء تفاهم بود و تحریک شدند و بعضیها هم کاملاً فهمیدند و به همین دلیل هم جوسازی و افتراء و تهمت بود برای من جالب بود بعد از آن نمازجمعه و آن فیضیه، من اولین جلسهای که خدمت ایشان رسیدم بحثی که ایشان مطرح کرد بحث دیپلماسی عمومی و دیپلماسی مردمی بود که چگونه باید در منطقه به روشنفکران و علمای عراق و سوریه و یمن و لبنان و مصر و... کمک کنیم که اینها بتوانند در صحنه در برابر رسانههای دشمن تاب بیاورند و گفتمانسازی کنند و عزت فرهنگی داشته باشند. ولی اول جلسه ایشان تا من را دید آمد در آغوش گرفت و خیلی گرم، خیلی با اظهار محبت، گفت همین خطی را که در فیضیه و نماز جمعه رفتی همین خط انقلاب است این خط را برویم، اینها هزینه دارد ولی باید بگوییم تا بتوانیم مرزهای انقلاب و ضد انقلاب، مرزهای خدمت و خیانت را روشن کنیم – ایشان میگفت - ولو این که این وسط سوخت و سوز و ریخت و پاش هم داشته باشد اما سازندگی آن بیش از سوزندگی آن است و عیبی ندارد بعضیها بسوزند ولی باید این خطوط مرزی انقلاب را بسازیم. مقصودم این است که به شدت غیرت انقلاب و دین داشت و در برابر هر نوع خیانت و انحراف و دوگانگی و دوگانهسوزی مبارزه میکرد اما در مسائل داخلی ایشان معتقد بود که باید با سعه صدر، تسامح تا میشود همه را جذب کرد و میگفت اغلب کسانی که دارند در داخل کشور و خارج از کشور با ما مخالفت میکنند از سر بیاطلاعی و ناآگاهی است نه از سر لجاج و عناد؛ و کافی است که ما با اینها رابطه برادری، عاطفی، اسلامی برقرار کنیم و منطقی با آنها حرف بزنیم خواهید دید بسیاری از اینهایی که ما فکر میکنیم دشمن و مخالف هستند اینها خودیاند و سربازان خود ما هستند و ایشان مثال میزد که چطور در همین منطقه، در کشورهای مختلف، میگفت من کسانی را دیدم که در نگاه اول جزء مخالفین یا آدمهای بیهدف و بیسراپا به حساب میآیند ولی با کوچکترین تغاملی به مجاهدین بزرگ تبدیل شدند. مثالهایی ایشان از بوسنی وسط اروپا میزد چون ایشان آنجا هم جنگیده بود و رفته بود. بچههای سپاه قدس، آنجا تنها اینها بودند که رفتند از مسلمانان بوسنی دفاع کردند و شهید دادند و به آنها اسلحه رساندند سازماندهی کردند بسیج گروههای مقاومت درست کردند خب ایشان مثل خیلی از بچههای دیگر، صدها نفر از بچههای دیگر مثل سلیمانی در همین سپاه قدس هستند، یکی این حاج اسماعیل قاآنی است که ایشان هم بعد از شهادتشان شناخته میشوند و اینها در کشورهای مختلف، به دعوت ملتها و به دعوت مظلومین و به دعوت دولتها مبارزه کردند و جنگیدند آموزش دادند و سازماندهی کردند. روش جنگیدن بدون سلاح و با دست خالی را به آنها یاد دادند. ایدئولوژی جهاد و شهادت را گسترش دادند. منطق انقلابی امام(ره) و رهبری را توضیح دادند. اینها جهان را آزاد میکند چنانکه منطقه را دارد آزاد میکند. دهه 50 این ملت اینها را از ایران بیرونشان کرد و دهه 90 از منطقه بیرونشان میکنیم و انشاءالله در دهه آینده ضربات کاریتری به آنها وارد خواهد شد گرچه هزینهاش را دادیم و خواهیم داد.
یکی از حضار: اگر شهید قاسم سلیمانی را بخواهد دوتا کتاب بخواهد به دانشگاه معرفی کند آن دوتا کتاب چه میتواند باشد؟
جواب استاد: باید این را از خود قاسم سلیمانی بپرسید نه من. من میتوانم حدس بزنم، من اجمالاً بگویم قاسم سلیمانی را من یک انسانِ اولاً عابد و زاهد، مجاهد، متحجّد اهل شب زندهداری و ذکر، اهل روزههای مستحبّی، و یک عارف سالک متشرّع در عین حال یک متفکر دیدم. سلیمانی بعضیها فکر میکنند ایشان فقط در مباحث نظامی وارد بود حالا مباحث عرفانی و اخلاقی را هم همه، کم و بیش فهمیدند، این تیپ، نه شخص سلیمانی، این تیپ بچههایی بودند که در دوره انقلاب و جنگ تربیت شدند حالا بعضیهایشان در این 30- 40 سال یک کمی وا دادند و شکمهایشان بزرگ شد و در خطوط دیگری رفتند یا وا دادند یا یک کمی فراموش کردند ولی اکثرشان هنوز در همان مسیر هستند و ایشان یک طراح و یک استراتژیست بود و یک متفکّر بود. من هیچ سخنی از ایشان نشنیدم که فکر نشده باشد یا یک چیزی بگوید که خب همه میدانیم گفتن نداشت هرچه میگفت من احساس میکردم قبلاً روی آن اندیشیده، تجربه کرده، سازمان ذهنی دارد، فکرش منسجم است و نسبت عقلانیت و مبارزه در سایه توحید را کاملاً رعایت میکرد. خودش هم خیلی کتابخوان بود حتی نمیدانم از خود ایشان شنیدم یا از یکی از دوستانی که با ایشان همراه بود شنیدم، میگفت من یک وقت داشتیم توی هواپیما سوریه یا عراق یا نمیدانم کجا میرفتیم، وسط درگیریها بود، میگفت همیشه قرآن و دعا همراهش بود. میگفت دیدم یک رمان دستش است توی هواپیما که داریم به سمت جبهه میرویم، یکی از رمانهای مشهور اروپایی، ولی یک رمان فکر شده و قویای را داشت میخواند و یک جاهایی از آن را خط میکشید و علامت میزد که مثلاً این تعبیر در این رمان تعبیر قشنگی است یا مثلاً یک تعبیر انسانی است یا قابل استفاده است خوب است. یعنی ایشان رمانهایش را داشت، مطالعاتش را داشت، یادداشتهایش را هم داشت. میدانید ایشان حداقل 50- 60 جلد یادداشت و خاطرات دارد. فکر میکنم دست خانوادهشان است. دهها دفتر تحلیل مسائل دارد. آدم متفکری بود. این که دوتا کتاب را چه میگفت یکیاش که حتماً قرآن بود و دومیاش را نمیدانم.
یکی از حضار: سؤال من این است که در حالی که در دنیا و کشورهای مختلف، این جریان مقاومت و حرکتی که حاج قاسمها شروع کردند ولی ما هنوز در کشورمان دچار یک دوگانهای هستیم که به این باور نرسیدیم و همینطور که شما در صحبتهای پایانیتان فرمودید آنها برادران و خواهران ما هستند ما باید در داخل کشور با این جریان چه کار کنیم؟ و این که خودمان به این باور برسیم که الآن دیگر زمان آن نیست که در مقابل آمریکا زانو خم کنیم و بپذیریم آنچه که آنها به ما میگویند.
جواب استاد: بله، تشکر میکنم از فرمایش برادر عزیزمان. اولاً خدمت برادر و استاد عزیزمان در عراق عرض سلام میکنم و خیلی خوشحال هستم که زیارتشان کردیم و انشاءالله فرصتی بشود از نزدیک زیارتشان کنیم. در لبنان هستند یا در عراق؟
-در عراق هستند.
خب خدمت ایشان و برادرانشان عرض سلام میکنم. عذر میخواهم بحث طول کشیده، من این سؤال را هم جواب بدهم. ببینید آنهایی که در داخل با این مسئله همچنان بعد از 40 سال مشکل دارند یکدست نیستند بعضی از اینها جزو عوامل جبهه ضد مقاومت هستند یعنی شما اگر اسناد لانه جاسوسی را ببینید میبینید همان چند ماه اول بعد از انقلاب، همان سال 58 ما کسانی را داریم حتی در سطوح بالای حکومت، که جریانهای به اصطلاح لیبرال مذهبی با شعار ملیگرایی، ناسیونالیستی، با شعار همزیستی با آمریکا، عملاً خط امام و انقلاب را قبول ندارند و اسناد لانه از آنها تعبیر به جریانهای واقعبین، عقلاء، جریان میانهرو و معتدلین نام میبرد. چون الآن هم کم و بیش هستند، افرادش عوض میشود ولی مبنایش همان است. بعضی از اینها وابسته هستند مثل کسانی که آن موقع هیچ کس نمیدانست اینها وابستهاند و فکر میکردند اینها دارند دلسوزانه نظر میدهند استدلال میکنند بعد اسنادشان از توی لانه بیرون آمد. بعضی از اینها نه، به لحاظ سیاسی و تشکیلاتی وابسته نیستند اما به لحاظ فکری وابسته هستند یعنی نه قصد خیانت دارند نه چیزی. اما مبانیشان مشکل دارد یعنی مبانیشان توحیدی نیست بلکه مبانی انسانی نیست همه چیز را معامله و قمار میبینند. در قمار، برد و باخت مطرح است، اینها همه چیز را مثل یک قمارباز نگاه میکنند. اساساً حساسیت و دغدغهای در مورد مسئله عدالت، ظلم، حق، باطل، انسان و ضد انسان ندارند، اصلاً این چیزها برایشان مهم نیست، شرف، بیشرفی، عزّت، ذلّت، اصلاً برایشان مهم نیست و نگاهشان یک نگاه مادی است. بعضیها دسته سومی هستند که مبانیشان هم اشکال اساسی ندارد وابسته هم نیستند اما مصادیق را اشتباه میگیرند یعنی دچار مغالطه میشوند و متوجه نمیشوند که چه کاری به نفع ملت است و چه کاری به ضرر است. من خطاب به این دسته سوم که برای اینها البته احترام قائل هستیم عرض میکنم که خودِ شهید سلیمانیها هم با خونشان و هم با کلماتشان بارها توضیح دادند که اگر امام(ره) از صدور انقلاب یا حکومت جهانی اسلام یا آزادی مستضعفین، نبرد مستضعفین و مستکبرین، جنگ فقر و غنا، حرکت تمهیدی و آمادگرانه برای نهضت عدالتخواهانه آخرالزمان مهدوی و از این قبیل سخن میگفت و میگفت از همه ملتهای مظلوم در حد توانمان آشکارا و علنی خواهیم کرد و در کنار آنها هستیم و در هیچ نقطهای از جهان پای هیچ ظلمی امضاء نمیگذاریم و سکوت نمیکنیم این اولاً یک حرکت انسانی است اینها باید بدانند که اگر شما ظلم و گرگصفتی را دیدید که یک برّهای را دارد میدرَد و نگاه کردی و گفتی من بیتفاوت هستم تو از انسانیت ساقط شدی انسان نیستی، نمیتوانی از اخلاق و عرفان و صلح و انسانیت و برادری اومانیزم حرف بزنی و حداقل با سکوتت، و بیطرفیات به تداوم و تعمیق ظلم و جنایت کمک کنی. اولاً این سکوت و بیطرفی غیر انسانی است. نکته دوم منافع ملی. اصلاً شما ایرانی هستی، فقط به مسئله ایران و منافع ملی و ناسیونالیزم کار داری.
سؤال: اگر ایران یک ایران قوی در سطح جهان باشد این بیشتر به نفع منافع ملی است و ناسیونالیستیتر است یا یک ایران ضعیف و آسیبپذیر. ایرانی که در سطح منطقه و جهان قدرت عمل و قدرت نفوذ دارد، نفوذ مردمی یا ایرانی که هیچ نفوذی ندارد و خودش در این عالم تنهاست؟ کدام در جهت منافع ملی است؟ دشمنانی که بچههای سپاه قدس و مجاهدین و جبهه مقاومت با آنها در منطقه جنگیدند و شهید شدند و در مظلومیت و گمنامی خون دادند اینها همه دشمنان ایران بودند قبل از این که دشمن عراق و سوریه و فلسطین و لبنان و افغانستان و مصر و یمن باشند دشمنان ایران بودند و هستند هدف اصلیشان ایران بوده و هست. این عمل، دفاع از ایران است نه فقط دفاع از... در ایران میگویند امکاناتتان را برای عراقیها و سوریه و لبنان فرستادند! همین رسانههای دشمن در آنجا به مردم عراق و سوریه و لبنان هم میگویند مردم دارند شما و جان شما و منافع شما را دارند فدای ایران میکنند! شما دارید فدای ایران میشوید! و ما بخاطر ایران داریم ضربه میخوریم! همین بشاراسد یک جایی گفته بود به من آمریکاییها، عربستان و اروپاییها فشار میآورند و میگویند اگر خودت را از ایران و حزبالله جدا کنی ما هیچ مشکلی نداریم و تمام این جنگها و ترورها تمام میشود و تو و بچههایت هم همینجا بمانید فقط به شرط این که رابطهتان را با ایران و حزبالله و با جنبش مقاومت عراق، با النجباء، عصائب اهل الحق و... قطع کنید ایشان هم گفت نه ما این کار را نمیکنیم. از آن طرف میگویند عراق و سوریه دارند فدای ایران میشوند و در ایران میگویند ایران دارد فدای آنها میشود. نه آقا هیچ کس فدای کسی نمیشود الآن ما همه یک ملّت و یک امّت هستیم تحت یک ستم هستیم و کمک ما به همدیگر کمک به خودمان است چون دشمن واحد داریم، دشمنی که او را بزند بعد ما را میزند، ما را بزند بعد او را میزند. پس اگر انسان هستیم، انسانیت. اگر ایرانی هستیم ملّیگرایی صادقانه، اگر مسلمان هستیم که پیامبر اکرم(ص) فرمودند کسی که صدای یک مظلومی را بشنود که از تو کمک میخواهد یا للمسلمین میگوید و بگوید به من ربطی ندارد «فلیس مِنّی» شما مسلمان نیستید و جزو امّت من نیستید. اگر شیعه علی هستید، حضرت امیر(ع) به حسن(ع) و حسین(ع) فرمود حتی شما دوتا بدانید «کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» هرجا ظلم دیدید حق ندارید بیطرف باشید. هرجا مظلوم است باید او را کمک کنید و کنار او بایستید و هرجا ظالم است باید جلوی او بایستید. بنابراین ما چه ایرانی باشیم عِرق ایرانیگری داشته باشیم چه مسلمان باشیم شیعه باشیم، نه ایرانی، نه مسلمان، انسان باشیم اخلاقی باشیم، انساندوست باشیم این حمایت از جبهه مقاومت کاملاً منطقی و موجّه است و تنها گذاشتن آنها جایز نیست. ضمن این که عرض کردم مسئله اقدام اساسی ما، اقدام آموزشی، کمکی، سازماندهی و مستشاری بوده و کسانی که خودشان خواستند آنجا بروند و فداکاری کنند و شهید بشوند کسی از جیب کسی چیزی برنداشته است، از جیب خودشان بوده هر چیز دادند.
والسلام وعلیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی